اشعار مناجات با خدا
حال و احوال گرفتار تماشا دارد
گریه ی عبد گنـه کار تماشا دارد
آمدم گریه کنم تا که نگاهی بکنی
چون ستاره به شب تـار تماشا دارد
هر چه شد بین من و تـو ز همه پوشاندی
آبروداری ستّار تماشا دارد
بارها زیـر همه قـول وقـرارم زده ام
دست گیری تو هر بار تماشا دارد
مهربـانی بـه گنـه کار بُود عادت تو
کرم سفره غفّار تماشا دارد
ماه ، ماه رجب و سفره بـه نـام عـلی است
لحظه ی جلوه، رخ یـار تماشا دارد
عاشق نیمه شب صحن و سرای نـجفـم
حرم حیدر کـرّار تماشا دارد
همه ی آرزویم یک سحر کرب و بلاست
شب جمعه حرم یار تماشا دارد
مادری دست به پهلو پسری پاره گلو
گریه ها لحظه دیدار تماشا دارد
روضـه ی قحطی آب و لب عـطشان حسین
گـوشه ی صحن علمدار تماشا دارد
خاک ری را به بـهای سر آقا دادند
زین جهت گریه ی بسیار تماشا دارد
کـاش امسال شـود سال ظهـور دلبر
پـرچم خیمه ی دلـدار تماشا دارد
قاسم نعمتی
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مناجات با خدا
برچسبها: اشعار مناجات با خدا مهدی وحیدی